خاطره جالب اسارت ژنرال های زن ایرانی به دست بعثی ها
فکر می کردند یکی از مهره های مهم نظامی ایران را به دام انداخته اند. در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید پشت سر هم به عربی جملاتی می گفت و من با کنجکاوی حرکات و حرف های آنها را گوش می دادم و دور و برم را می پاییدم. کلمه ی «بنات الخمینی» و ژنرال را در هر جمله و عبارتی می شنیدم.